می گویند روزی یک کلاغ و یک خرس سوارهواپیما می شوند. وقتی هواپیما ارتفاع می گیرد وکمربند ها بازمی شوند کلاغ ازمهمانداریک لیوان نوشیدنی می خواهد. مهماندارنوشیدنی را می آورد وکلاغ جرعه ای ازآن را می نوشد وباقیمانده لیوان را روی لباس مهماندارمی پاشد .مهماندار می پرسد : چرا این کار را کردی ؟ وکلاغ می گوید دلم خواست ماجراجویی کنم!

مهماندارچیزی نمی گوید ومی رود.چند دقیقه بعد که کلاغ چرتش می گیرد و می خوابد جناب خرس هم هوس ماجراجویی به سرش می زند. او هم با اشاره یک لیوان نوشیدنی درخواست می کند ووقتی برایش می آورند ، جرعه ای ازآن را نوشیده والباقی را روی لباس مهماندار می پاشد. به محض اینکه خرس این کار را انجام می دهد چند نفرازخدمه هواپیما به اوحمله می کنند واو را کشان کشان به نزدیکی درهواپیما می برند تا ازآن بالا به بیرون پرت کنند.خرس شروع به گریه و زاری وعجز ولابه می کند وبعد ازکلی تعهد والتزام سرجایش می نشیند.دراین هنگام کلاغ که بیدارشده بود وموضوع را فهمیده بود با تعجب به خرس نگا ه می کند. خرس ازاو می پرسد چرا با توکاری نداشتند؟ و کلاغ می گوید چون من بال داشتم ومی توانم بپرم ! بنابراین بیرون انداختن ازهواپیما برای من ایجاد مشکل نمی کرد.اما تو که بال نداشتی ودیار قدرت نمایی تو روی زمین است . تو براساس کدام منطق توی هواپیما دست به ماجراجویی زدی؟

نکته طلایی این داستان نیزهمین است که مواظب باشید تقلید شیوه های رفتاری دیگران همیشه جواب نمی دهد! وچه بسا موجب زحمت واذیت شما هم بشود . ضرب المثلی است که می گوید: کسی که درخا نه ای شیشه ای زندگی می کند ، به سمت دیگران سنگ پرتاب نمی کند! دلیلش هم مشخص است!




تاریخ: سه شنبه 6 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

در یك شركت بزرگ ژاپنی كه تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت، یك مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد:
شكایتی از سوی یكی مشتریان به كمپانی رسید. او اظهار داشته بود كه هنگام خرید یك بسته صابون متوجه شده بود كه آن قوطی خالی است.

بلافاصله با تاكید و پیگیریهای مدیریت ارشد كارخانه این مشكل بررسی، و دستور صادر شد كه خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تكرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید.

مهندسین نیز دست به كار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند : پایش (مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایكس بزودی سیستم مذكور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین،‌ دستگاه تولید اشعه ایكس و مانیتورهائی با رزولوشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت كنترل دائمی پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.

نكته جالب توجه در این بود كه درست همزمان با این ماجرا، مشكلی مشابه نیز در یكی از كارگاههای كوچك تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یك كارمند معمولی و غیر متخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و كم خرج تر حل كرد : تعبیه یك دستگاه پنكه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد !!!




تاریخ: شنبه 27 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

 

در میان همه چیزهایی که جوانی به همراه دارد مهمترینشان آرزوهاست.


 

مردمانی که آرزو و هدف دارند فقر نمی شناسندزیرا شخص به اندازه هدفهایش ثروتمند است .


 

آرزو اشخاص را می سازد و شخصیت او را کنترل می کند آرزو مانند سکان یک کشتی جهت حرکت را مشخص می سازد.


 

زندگی بدون امید و هدف مانند کشتی بدون سکان می باشد.


 

 
 


ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

۱-  خوب لباس بپوشید
البته درست است که این روزها لباس پوشیدن در محل کار بسیار راحت شده است، اما برای گذاشتن تاثیر، باید روی لباس پوشیدنتان دقت ویژه داشته باشید. لباستان را باید با تناسب محلی که می روید و افرادی که با آنها ملاقات دارید انتخاب کنید. لازم نیست حتما‌ً از لباسهای گران و مارک دار استفاده کنید، اما حفظ تمیزی و مرتب بودن لباس مهم است.

 



ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

اوریانا فالاچی روزنامه‌نگار برجسته ایتالیایی از وینستون چرچیل سئوال میکند:

- آقای نخست وزیر، شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند میروید! و دولت هند شرقی را بوجود می آورید، اما این کار را نمی توانید در بیخ گوشتان یعنی در کشور ایرلند که سال ها است با شما، در جنگ و ستیز است، انجام بدهید؟!؟

وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ میدهد:

- برای انجام این کار به  دو ابزار مهم احتیاج داریم، اما آن دو ابزار را، در ایرلند نداریم.

روزنامه نگار با تعجب می پرسد:

- آن دو ابزار چیست؟

و چرچیل پاسخ می دهد :

اکثریت نادان و اقلیت خائن




تاریخ: دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

توی پیاده رو وقتی قدم میذاری  گاهی زیر پات صدای خرد
شدن یه برگ پاییزی رو می شنوی.
اما تو ساده و بی تفاوت،از کنار اون رد می شی
شده تا حالا به عاقبت اون برگ فکر کنی؟
شده پیش خودت بگی تکلیف این برگ زرد و پژمرده که زیر
پای روزگار له شد، چیه؟
به نظر من همیشه باید طبیعت را الگو قرار بدیم.طبیعت با
ما حرف میزنه،فقط باید شنوا باشیم.
باید کمی بیشتر چشمامون را باز کنیم تا ببینیم.
باید ببینیم که اخر مسیر این برگ لگدمال شده به کجا ختم
میشه؟
این برگ به زمین می افته،خرد می شه،له میشه،اما...
دوباره جذب خاک میشه،باعث قوت خاک میشه،به ریشه
می رسه...
و اغاز می شه برای یک شکوفایی دیگه!
تو هم مثل برگ باش،هیچوقت از میدون به در نشو،حتی
وقتی که کاملا نا امید و خسته شده ای!
مثل برگ تو هم برو به سمت ریشه،به سمت خدا!
و بدون که هیچ چیز توی این دنیا بیهوده نیست حتی شکستن
تو!
شاید این شکستن انگیزه یک شروع تازه برای تو باشه!
شاید تجربه شکست تو، الگویی باشه برای دیگران!
شاید هم یه هشدار باشه که از یه مسیر دیگه بری تا زودتر به
مقصد برسی.
هیچ چیز توی این دنیا بی دلیل نیست به دنبال کشف راز و رمزها باش!




تاریخ: یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد.

در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند.

روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. منهم که به سن شما بودم همین کار را می کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی ۱۰۰۰ تومن به هر کدام از شما می دهم که بیائید اینجا و همین کارها را بکنید.»

بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد،پیر مرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی تونم روزی ۱۰۰ تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟ بچه ها گفتند: «۱۰۰ تومن؟ اگه فکر می کنی ما به خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضریم اینهمه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کورخوندی. ما نیستیم.» و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.




تاریخ: پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

موفقیت

سخن بزرگان

ناپلئون هیل ۲۵ سال از عمرش را صرف تحقیق درباره افراد موفق کرد. کتاب پرفروش او بیاندیشید و ثروتمند شوید کتابی بی‌نظیر است که دهه‌های متمادی به افراد مختلف کمک کرده است.

 

1. اگر اعتقاد داشته باشید که می‌توانید، حتماً می‌توانید.

به هر‌چه اعتقاد داشته باشیم اتفاق می‌افتد. به این اصطلاحاً تحقق باور می‌گویند. اغلب ما هرگز متوجه نمی‌شویم که از چه نیروی عظیمی برخورداریم زیرا نمی‌خواهیم تن به انجام دادن کارهایی بدهیم که در‌نظر دیگران امکان انجام دادنش وجود ندارد. کارهای غیر‌ممکن  به تلاش و تمرکز بیشتری نیاز دارد، اما وقتی اینها تحقق پیدا می‌کنند، پاداشی گران حاصل می‌شود. ممکن است نتوانید به هرچه دوست دارید دسترسی پیدا کنید، اما تا معتقد نباشید که توان انجام کاری را دارید، هرگز به انجام دادن آن موفق نمی‌شوید.

 

2. اگر مطلبی را به‌دفعات برای خود تکرار کنید، حتی اگر واقعیت نداشته باشد آن‌را باور می‌کنید.

تکرار یک مطلب باعث می‌شود ذهن نیمه هشیارتان آن‌را به عنوان یک حقیقت بپذیرد، و آن‌را به یک حقیقت فیزیکی تبدیل می‌کند. می‌توانید از این موقعیت استفاده کنید و به جنبه‌های مثبت امور توجه کنید. جای «می‌توانم این کار را بکنم.» را با «این‌کار را خوااهم کرد.» عوض کنید.

 



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

   

 

اين مقاله را با جمله اي از كريس ويدنر آغاز مي كنم كه مي گويد:

«هر احمقي مي تواند ثروتمند شود ولي فقط افراد باخرد هستند كه توانگر مي شوند.»

ثروتمند شدن آرزوي اصلي بسياري از افراد در سراسر دنياست. البته اين مايه تأسف است چون خيلي چيزها در اين دنيا ازانباشتن پول بيشتر مي ارزد. اشتباه نكنيد من نمي گويم مردم نبايد ثروتمند و پولدار باشند، حقيقت اين است كه پول و ثروت مي تواند قدرت زيادي داشته باشد اگر در اختيار فرد لايقي قرار گيرد. و البته اين فرد مي تواند از آن استفاده درست بكند يا نادرست. ابتدا اجازه دهيد كمي درباره افراد پولدار احمق توضيح دهم. آنها افرادي هستند كه مقدار زيادي ثروت دارند ولي شادي و آرامش خود را از دست داده اند. با بيماري هاي مختلف درگير هستند. و اگر گذشته آنها را مرور كنيد با افراد بسياري قطع رابطه كرده اند.



ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:توانگر,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

تفاوت برنده ها و بازنده ها

the look of a winner 1 تفاوت برنده ها و بازنده ها

سیدنی.جی.هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست

که رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای موفقیت در آن

راه های ساده ای پیشنهاد میکند. اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده اید

و تاکنون فرصت مطالعه کتاب “برنده و بازنده” این نویسنده را نداشته اید

خلاصه این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای شما دوستان باشد



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان
 

گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانائی پرداخت برای مركبی نداشت پیاده سفر كرده و خدمت دیگران میكرد . تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید. از احوال وی جویا شد و دریافت كه از خجالتِ اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی بسر برد ه اند. چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو . مرد بینوا گفت مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم. شیخ گفت حج من ، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم بِه زانكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم




تاریخ: یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:"شیخ ابو سعید " "حج",
ارسال توسط کامیار خدادادیان

 

ناپلئون هیلحدود 85 سال پیش، خبرنگاری جوان بنام ناپلئون هیل در آمریکا، تصمیم گرفت راز میلیونر شدن را کشف کرده و آنرا در اختیار همه مردم دنیا قرار دهد تا آنها ثروتمند شوند.
 لذا در اولین اقدام به سراغ ثروتمندترین فرد آمریکا رفت و از او در خصوص این مسئله سوال کرد.
بر خلاف سایر ثروتمندان، که سعی می کردند این راز را فاش نکنند، این بار این فرد فرهیخته، باسواد و ثروتمند ( اندرو کارنگی )همکاری کرد و به راهنمایی خبرنگار جوان پرداخت.
او چندین راز را افشاء کرد و پیشنهاد نمود که این محقق جوان به سراغ تمام ثروتمندان آمریکا برود و از آنها در خصوص رازشان تحقیق نماید. ضمن اینکه، در خصوص تامین هزینه و منابع مالی این پروژه نیز، کمک قابل توجهی بعمل آورد و اکثر کسانی را که می شناخت، برای آنها معرفی نامه ایی ارسال کرد تا همکاری لازم را داشته باشند.
با این توضییحات جوان پرانگیزه و پرانرژی، مسیر طولانی ای را شروع کرد که سالها مشغول آن بود.
او به سراغ هر کدام از میلیونرها میرفت و مدت زمانی را در محل کار و زندگی آنها می گذراند و از آنها در خصوص موفقیتشان سوال می کرد و هر کس راز و رمز خود را می گفت تا اینکه در طول سالیان متمادی او توانست با تعداد پانصد نفر، مصاحبه کند و از هر کدام، دو راز طلایی را گرفته و ثبت کند.
بدینصورت کتابی تحت عنوان یکهزار رمز پولدارشدن به چاپ رساند که جزو پر فروشترین و تاثیر گذارترین کتاب سال انتخاب شد. مردم این کتاب را می خریدند و با حرص و ولع می خواندند و استفاده می کردند.
 
 اما، این کتاب،یک ایراد اساسی داشت وآنهم حجم بسیار بالای آن بود لذا اعتراضها شروع شد و مردم خواهان خلاصه نویسی این کتاب بودند.
از اینرو نویسنده تصمیم گرفت این هزار راز را به یکصد راز تقلیل دهد وپس از اختصاص زمانی طولانی - بطوریکه اصل مطلب آسیب نبیند – توانست آنرا در کتابی کم حجم تحت عنوان یکصد راز ثروتمند شدن به چاپ برساند که مورد استقبال بی نظیر واقع شد و بلافاصله پس از چاپ به فروش رفت.
همانطور که زمان می گذشت، توقعات خوانندگان بالا می رفت و همه خواهان خلاصه نویسی دوباره آن بودند و همه می خواستند این راز و رمزها، باز هم کمتر شود تا اینکه این تقاضا را به اطلاع نویسنده رساندند و این بار، راز و رمزها به ده مورد، تحت عنوان ده اصل اساسی ثروتمند شدن کاهش پیدا کرد و در یک ورقه A4 منتشر و در دسترس همه قرار گرفت و این موضوع تاثیر بسیار زیادی در رونق اقتصادی کشور آمریکا گذاشت و آنرا قویا تقویت کرد.
در سال1969که نویسنده مذکور به اواخر عمر خود رسیده بود عده ایی از شاگردانش – که خود از اساتید تراز اول موفقیت هستند – به حضورش رفتند و خواسته عجیبی را مطرح کردند.
آنها گفتند این ده اصل را به یک جمله قصار تبدیل کنید تا ما بتوانیم آنرا به سر در تمام مکانهای پر تردد دنیا نصب کنیم و مردم از آن استفاده کنند و در زندگی شخصی خویش بکار بندند.
او علیرغم سن بسیار بالایش، این خواهش را پذیرفت و مدت شش ماه بر روی آن کار کرد تا توانست عصاره اصلی و شاه کلید طلایی میلیونر شدن را بصورت بسیار مختصر و مفید بدست آورد و در اختیار دیگران قرار دهد. بنده به نوبه خود، به محض آشنایی با این راز بزرگ، شاهد تغییر و تحولی اساسی در زندگی شخصی خودم بودم و با تحقیق و تفحصی که در زندگی اکثر ثروتمندان دنیا بعمل آورده ام این موضوع را از نزدیک احساس نموده و تاثیر آنرا دیده ام.
رازی بزرگ ومهم که حاصل تحقیق و تفحص شبانه روزی محققی بزرگ (بنام ناپلئون هیل) از زندگی انسانهایی ثروتمند و با تجربه می باشد. قیمت این راز بسیار بالاست و رایگان دادن آن به دیگران، خیانتی غیر قابل بخشش است.
چرا که، رایگان به دست آوردن هر چیزی، باعث از دست دادن آن، براحتی می شود و به اینصورت اثربخشی چندانی ندارد و ضمیر ناخودآگاه ما، هر ارزشی را با قیمتی که برای آن پرداخت کرده ایم مقایسه می کند و طبق بهایش استفاده می نماید.
شما برای رسیدن به این راز، چند انتخاب دارید. 1- سفری به آمریکا انجام دهید و راز را پیدا کنید. 2- مجموعه آثار این محقق بزرگ را مطالعه نمایید و این راز را کشف کنید. 3- بهایش را بپردازید تا ما آنرا در اختیار شما قرار دهیم.
 



تاریخ: شنبه 20 خرداد 1386برچسب:,
ارسال توسط کامیار خدادادیان

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1